عادت کردیم که با نظام علت و معلولی خودساخته‌مان به تحلیل تاریخ بنشینیم و قضاوت کنیم که چه شد که این گونه شد. هرکه را که به گفتن چرایی حوادث تاریخی مشغول شد تحسین کنیم و او را از نوادر بخوانیم. اما تاریخ چیزی نیست جز توصیف چگونگی احتمالی که فقط می گوید شد آن چه شد. این ساده انگاری ماست که با قطعیت به تاریخ نگاه می کنیم. شاید هم حاصل ناسازگاری ساختار مغزمان با زبان احتمالات و شاید هم ناشی از نادانستگیمان باشد. سطحی ترین دید به تاریخ قصه پنداشتن آنست. قصه ای که تکرار می شود و ما به ازای دوباره‌ی عینی دارد. هرقدر هم که سعی کنیم تاریخ نه شبیه سازی می شود و نه تکرار. همان وقوع یکباره اش هم ناشی از احتمالی میان احتمالات بود. تاریخ رمانی جذاب نیست که در آن روایت از نقاط تعلیق و بحران بگذرد و ما‌هم نظاره گرانه پایانش را پیش بینی کنیم. تاریخ شناخت چگونگی رفتار احتمالات است در نظام آشفته ی سرنوشت بشر که گرچه ما را در پیش گویی هایمان یاری نمیکند اما لااقل به ما می فهماند که تو پیشگو نیستی!
۲۶ تیر ۹۷