اولین بار که شاید ماه ها پیش بود وقتی این متن به چشمم آمد با خواندن همان چند سطر اول با خودم گفتم:" از همان متن های توصیفی کلیشه ای است." که بود. بند اول توصیفی است کلی و شخصی از وضعیت معماری و البته آموزش معماری. در حکم پیش درآمدی است که باید مخاطب را برای ورود به بحث آماده کند که البته نمی کند. به کلمات آخر که می رسی ناگهان میان ساختار درسی دانشکده معماری دانشگاه تهران رها می شوی.
از قرن هجدهم که فنون نو وارد معماری شد، آدمی اجازه یافت تا از برخی محدودیتهایی که تا پیش از آن طبیعت جلوی پایش گذاشته بود، گذر کرده و ساختمانهایی بزرگتر و با تناسباتی جدید بنا کند. تحولاتی که در حد تغییر سبک نماند و لازم بود تا معماران از سنت های خویش دست کشیده و به تجربه بکوشند تا ساحتهای اجتماعی، فرهنگی و زیباییشناسانه را بازتعریف کنند. بدنبال این تغییرات، شرایط ایجاب میکرد تا آکادمیهای آموزش معماری با رویکرد جدید تاسیس گردد که آغاز آن در ایران همگام با تولد رشتهی مهندسی معماری در دانشگاه تهران بود. اما بیاییم و در رویکرد آموزشی خویش مداقه کنیم: