مطلب پیش رو برای اثبات است؛ گزارههای ادعایی دارد و بهوسیلهی گزارههایی دیگر پشتیبانی میشود. در چنین ساختار منطقی و غیرکلیشهای، مهمترین نکته، ارتباط منطقی بین گزارههاست. بنابراین ترجیح میدهم نقدم را با تاکید بر این موضوع پیش ببرم.
مطلب پیش رو برای اثبات است؛ گزارههای ادعایی دارد و بهوسیلهی گزارههایی دیگر پشتیبانی میشود. در چنین ساختار منطقی و غیرکلیشهای، مهمترین نکته، ارتباط منطقی بین گزارههاست. بنابراین ترجیح میدهم نقدم را با تاکید بر این موضوع پیش ببرم.
هنر ابزار بیان است. جهان غرب را که جستجو کنیم قبل از سده ۱۵ میلادی کلمه لاتین artem که همان ریشه ی art انگلیسی است معنایی جز مهارت عملی نمیداده و از آن پس هم معنایی شبیه قالب انتقال معنا گرفته و حال هم هنر! هنر در ساحت اول خود ابزار است یعنی به خودی خود موضوع نیست بلکه موضعی است که برای هدفی که آن هم بیان اندیشه است که برای انتقال نیازمند صورتمند شدن بوده و حال شکل یافته در یکی از هنرها و قابل درک است. با این نگاه منطقی است که هنر را در دوران کلاسیک نیز جستجو کنیم. هنر مهارتی است برای انتقال اندیشه و هنرمند فردی است ماهر و پیشه ور.